Thursday, May 07, 2009

برق چشمهایت ...

تا حالا کسی صبح اول طلوع به تو گفته "دوستت دارم" ؟ ساعت 6 صبح ؟ ساعت 6:01 ؟ ، 7 چه؟
10 صبح ، 12 ظهر ، 5 عصر ، 8 شب ، 11 شب ، 2 نیمه شب ، 4 ...
این چند سال فرصتی بود تا به این قله برسم که در تک تک ثانیه های شبانه روز به تو بیندیشم ... صدم ثانیه ای از روز هم نبوده که تو در آن حضور نداشته باشی ، حالا شاید اگر بخواهیم چارتی ، نموداری چیزی بکشیم گاهی وقتها در آن صعود و فرودهایی باشد ، مثلا ضریب درصد ، حدود 12 شب (ساعتهای معمول قبل از خواب) یا 6 صبح و 8 شب (ساعتهای حضور در سرویس از خانه به محل کار و بالعکس) تفاوت داشته باشد ، ولی به زبان آماری هم که به قضیه نگاه کنیم ، بیلان اندیشیدن من تراز سالیانه عشقم به تو را نشان می دهد .... یکجورهایی به متریک هم ربط دارد دیگر ... البته این بار ولتاژ این های ولتاژ از آن های ولتاژهاست ... که می سوزاند و می سوزاند و می سوزاند ...
می دانی هنوز هم مدیریت شبکه تمنای تو را ، حسرت دیدن دوباره برق چشمانت است که در دست دارد ، نه در سطح استان و کشور ، برو در مقیاس قاره ای و حتی بالاتر ...
فلانی لحظه لحظه هایت ، لحظه هایم است ...