Tuesday, December 18, 2007

برگ خزان

برای تو ، با تمام غم های پنهانت ... :
کوچ ، عبور بود
از تو ، تا ابد
اینک رهایم چون برگ های خزانی ، پاییزی می خواهم زرد
و اوج من کف خیابانی باشد سرد
یادگار قدمهای تو ...
آن گاه لگد مردمان هیچ نمی آزاردم
فقط بیشتر به بوی تو می چسبم ...