Tuesday, May 10, 2005

حال و هوای این روزها

نوشتن های پیاپی و بی اندازه مقرون به هیچ - همه برای هیچ شاید و این هیچ لعنتی که مرا و شاید تمام نوشته های مرا در بر می گیرد ... کوششی به عبث رسیده ورنجی لجام گسیخته از هیچ از من رخوتی وحشتناک به این عرصه کشانده و مرا همچنان در بر گرفته اما توانم را باید برای گسیختن و دور شدن از این حلقه تلخ برکشم و باز بار دگر اریکه ای و جایگاهی نو برای خویش بسازم :
به قول حافظ :
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم باشد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

امید هست زندگی هست و شمارش پیاپی روزها و همین ها را باید غنیمت بشمارم ..
اینکه برای رسیدن به جایی بدوی اما بعد از رسیدن به آنجا بدانی که نیست آنجایت همانجایی که باید باشد گرچه سخت است و طافت افروز اما نمی دانم چرا پشیمان نیستم - باز هم باید بدوم اینبار اما منطقی تر و معقول تر تا چه آید
اما نه هر چه آید خوش اید
هرچه خوش آید - آید
به امید آنروز