مرا ببخش
که بي سبب
به اشکهاي سردو کبود شبانه ام
به جاي شانه هاي گرم توآغوش نرم تو
پناه برده ام
ميان کابوسهاي شبم
جستجو گرم
دليل بودنم تهي ست
مرا ببخش
گريخته ام
ز زخمهاي گرسنه دروني ام
که هر سحر مرا هزاران تکه مي کنند
و ياد تو که بي گناه
از رد پاي کهنه اش عبور مي کند
به من نگاه مي کند
مرا ببخش
از اين عذاب دردناک
من مرگ آموخته ام
مرا ببخش گذشته ام
و از غصه دلم
قصه ها سروده ام
مرا ببخش
که سکوت نجوا ميکنم
و سوگند ها ياد ميکنم
که شکسته ام
0 نظر:
Post a Comment
<< خانه